زبان دراز-هفته نامه آیینه یزد
وقتي بابام به خانه اومد انگار يك متر قدش بلندتر شده بود، به خودش ميباليد كمي كه از اومدنش گذشت گفتم باباجان چي شده؟گفت پسرم! بالاخره سري تو سرها درآوردم، منم جزو آن عده از بزرگان شدم، برو در برابر پسر همسايه (پُز) بده، چون تو روزنامهها نوشتند با دانه درشتها و آقازادگانشان و سرمايه داراني كه وامها را (هاپولي) كردند شديداً برخورد ميشود. منم ( كارخانه دار )و از آن دسته (آقازاده) بودم نميدونستم.
صبح اول وقت از بانك زنگ زدند كه بيا يك قسط معوقه داري كه اگر اين 60000 تومان را ندي ( هشت تا را هيچ تا) ميكنيم !!!
بعدش كه رفتم قسط وامم را بدهم گفتند چون تعداد زيادي از ( چك بازاريها و كارخانهدارها و پولدارها ) برگه شده و رنگ اعتماد از روي بازار پريده بانك مركزي مقرر داشته به جرم گناه آهنگر بلخي، در يزد گردن زباندراز را بزنند يعني به جرم مشتريهاي چك برگشته به كارمندان دسته چك ندهند. پس، من هم (دانه درشتم) هم جزو (پولدارهاي چك برگشته)! ديدم بازم پدرم رفت تو ( فيگور پولدارها)، گفتم باباجون تو چه فكري هستي، گفت: عزيزم حالا كه (اينقدر مهم شدم) فكر ميكنم كه اگر حقوق اين ماه را از بانك بيرون بياورم سيستم بانكي و گردش مالي كشور متزلزل ميشه ؟! اونوقت تو ميتوني بگي كه بابا ( مفسد اقتصادي ) هم هست. شايد ترقي كرديم !راستي! ( بابام الكي خوش نيست؟)
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
یکشنبه 20,اکتبر,2024